شهادت حضرت علی(ع)
امیر المؤ منین علیه السلام سى سال بعد از عام الفیل متولد شد شب یکشنبه 21 ماه رمضان سال چهل هجرى کشته شد و 63 سال عمرش بود، بعد از وفات پیغمبر صلى الله علیه و اله 30 سال زنده بود و مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد منافست و على نخستین هاشمى نسبى است که از دو طرف بهاشم مى رسد (یعنى پدر و مادرش هر دو از اولاد هاشم بودند).
امام باقر علیه السلام فرمود: چون امیرالمؤ منین علیه السلام وفات کرد: حسن بن على علیه السلام در مسجد کوفه به پاخاست و حمد و ثناى خدا گفت و بر پیغمبر صلى لله علیه و اله درود فرستاد. سپس فرمود: اى مردم در این شب مردى وفات کرد که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و پسینیان باو نرسند. او پرچمدار رسول خدا صلى لله علیه و اله بود که جبرئیل در طرف راست و مکائیل در طرف چپش بودند. از میدان بر نمى گشت جز اینکه خدا به او فتح و پیروزى مى داد، بخدا که او از مال سفید و سرخ دنیا جز هفتصد درهم که ان هم از عطایش زیاد امده بود باقى نگذاشت و مى خواست با ان پول خدمتگزارى براى خانواده اش بخرد، بخدا که او در شبى وفات کرد که یوشع بن نون وصى موسى وفات کرد و همان شبى که عیسى بن مریم به اسمان بالا رفت و همان شبى که قران فرود امد.
اسید بن صفوان مصاحب رسول خدا صلى الله علیه و اله گوید: روزى که امیرالمؤ منین علیه السلام وفات کرد، گریه شهر را بلرزه در اورد و مردم مانند روز وفات پیغمبر صلى الله علیه و اله دهشت زده شدند، مردى گریان و شتابان و انالله و انا الیه راجعون گویان پیدا شد و مى گفت : امروز خلافت نبوت بریده گشت تا به درخانه اى که امیرالمؤ منین علیه السلام در ان بود ایستاد و گفت : خدایت رحمت کند اى ابوالحسن تو در گرویدن به اسلام از همه مردم پیشتر و در ایمان با اخلاصتر و از نظر یقین محکمتر و از خدا ترسانتر و از همه مردم ، رنجکش تر و رسولخدا صلى الله علیه و اله را حافظتر و نسبت باصحابش امین تر بودى ، مناقبت از همه برتر و سوابقت از همه شریف تر و درجه ات از همه رفیعتر و پیغمبر صلى الله علیه و اله از همه نزدیکتر و از نظر روش و اخلاق و طریقه و کردار به ان حضرت شبیه تر و مقامت شریفتر از همه نزدش گرامیتر بودى .
خدا تو را از جانب اسلام و پیغمبر و مسلمین پاداش خیر دهد، توانا بودى هنگامى که اصحاب پیغمبر ناتوانى کردند، و به میدان امدى زمانى که خوارى و زبونى از خود نشان دادند و قیام کردى موقعى که سستى ورزیدند، و به روش رسولخدا چسبیدى ، انگاه که اصحابش اهنگ انحراف کردند، خلیفه بر حق او بودى ، بى چون و چرا (و به نزاع برنخاستى ) و در برابر زبونى منافقان و خشم کافران و بد امدن حسودان و خوارى فاسقان ، ناتوانى نشان ندادى . زمانى که همه سست شدند، تو به امر خلافت قیام کردى و چون از سخن گفتن ناتوان شدند، سخن گفتى ، و چون توقیف کردند، در پرتو نور خدا گام برداشتى ، انگاه از تو پیروى کردند و هدایت یافتند. و تو از همه نرم گوتر و خدا را فرمانبردارتر (عاقبت اندیش تر) و کم سخن تر و درست گوى تر و بزرگ راءى تر و پردلتر و با یقین بیشتر و کردار نیکوتر و به امور اشناتر بودى .
تو به خدا در ابتدا و انتها رئیس و بزرگ دین بودى : ابتدا زمانى بود که مردم پراکنده شدند (بعد از وفات پیغمبر صلى الله علیه و اله ) و انتها زمانى بود که سست شدند (بعد از قتل عثمان ).
براى مؤ منان پدر مهربان بودى زمانى که تحت سرپرستى تو در امدند، بارهاى گرانى که انها از کشیدنش ناتوان شدند، بدوش گرفتى و انچه (را از امور دین ) تباه ساختند محافظت نمودى و انچه (را از احکام و شرایع ) رها کردند، رعایت فرمودى و زمانى که زبونى کردند (به گرد اوردن دنیا حریص شدند) دامن به کمر زدى بلند گرفتى زمانى که بیتابى کردند و صبر نمودى زمانى که شتاب کردند و هر خونى را که مى خواستند تو گرفتى (براى مسلمین از کفار خونخواهى کردى ) و از برکت تو به خیراتى رسیدند که گمانش را نداشتند، بر کافران عذابى ریزان و رباینده و براى مؤ منان پشتیبان و سنگر بودى ، خدا به همراه نعمتهاى خلافت (مصیبتهایش ) پرواز کردى (افریده شدى ) و بعطایش (یعنى عطاى الهى ) کامیاب گشتى و سوابقش را احراز کردى و فضایلش را بدست اوردى ، شمشیر حجت و دلیلت کند نبود، و دولت منحرف نگشت و بصیرتت ضعیف نشد، هراسان نگشتى و سقوط نکردى .
تو مانند کوه بودى که طوفانش نجنباند و همچنان بودى که پیغمبر صلى الله علیه و اله فرمود: (((در رفاقت و دارائى خویش امانت نگهدارترین مردمست ، و باز چنان بودى که فرمود: از لحاظ بدن ضعف و در انجام امر خداى قوى است ، نزد خود فروتن و نزد خدا عظمت داشتى . در روى زمین بزرگ و نزد مؤ منین شریف بودى ، هیچکس را درباره تو راه عیبجوئى نبود و هیچ گوینده ئى نسبت به تو راه خرده گیرى نداشت (و کسى از تو طمع حق پوشى نداشت ) و براى هیچکس نرمى و مجامله نداشتى ، هر ناتوان و زبونى نزد تو توانا و عزیز بود تا حقش را برایش بستانى و هر تواناى عزیز، نزدت ناتوان و زبون بود تا حق را از او بستانى و در این موضوع ، خویش دارى و دور اندیشى و راءیت دانش و تصمیم بود، نسبت بهر چه کردى .
و هر اینه راه راست روشن گشت و امر مشکل اسان شد و اتشها خاموش گشت ، و دین بوسیله تو راست شد و اسلام قوت یافت و امر خدا ظاهر شد، اگر چه کافران دوست نداشتند و اسلام و اهل ایمان از برکت تو پابرجا شد، و بسیار بسیار پیشى گرفتى و جانشینان خود را به رنج بسیار افکندى (زیرا هر چه بکوشند تا از تو پیروى کنند نتوانند) تو بزرگتر از انى که مصیبتت با گریه جبران شود، مرگ تو در اسمان بزرگ جلوه کرد و مصیبت تو مردم را خرد کرد فانا لله و انا الیه راجعون مابقضاء خدا راضى و نسبت بفرمانش تسلیمیم ، بخدا سوگند مسلمین هرگز کسى را مانند تو از دست ندهند، تو براى مؤ منین پناه و سنگر و مانند کوهى پابرجا و بر کافران خشونت و خشم بودى ، خدا ترا به پیغمبرش برساند و ما را از اجرت محروم نسازد و بعد از تو گمراه نگرداند، مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد، او گریست و اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و اله گریستند، سپس هر چه جستند او را نیافتند.
امام صادق علیه السلام فرمود: چون امیرالمؤ منین علیه السلام را غسل دادند، از جانب خانه صدا امد که اگر شما جلو تابوت را بگیرید، از گرفتن دنبالش اسوده باشید، و اگر دنبالش را بگیرید از گرفتن جلو اسوده باشید،
امام صادق علیه السلام مى فرمود: چون امیرالمؤ منین علیه السلام وفات کرد، امام حسن و امام حسین علهماالسلام با دو مرد دیگر جنازه اش را بیرون بردند، چون از شهر کوفه خارج شدند، کوفه را بدست راست خود قرار دادند و راه جبانه (صحراء، عیدگاه ، گورستان ) را پیش گرفتند تا ان را بغرى رسانیدند، و در انجا دفنش کردند و قبرش را هموار نموده ، مراجعت کردند.
منبع: اصول کافی – کتاب حجت
- ۹۲/۰۵/۰۸
- ۲۷۸ نمايش