پایگــــاه بسیجـ دانشجویی شــهید نصــــــرالله زاده

دانشگاه آزاد واحد رشت
پایگــــاه بسیجـ دانشجویی شــهید نصــــــرالله زاده

بــِسْم ِاللْـہِ الـرَّحْمـטּِ الرَّحیـمْ
وَإِטּ یَڪُادُ الَّذِیـטּَ ڪَفَـرُو الَیُـزْلِقُـونَڪَ
بِـأَبْصَـارِ هِـمْ لَمَّـا سَمِعُـوا الـذِّڪْرَ
وَیَقُولُوטּَ إِنَّـہُ لَمَجْنُـوטּُُ وَمَـا هُـوَ إِلَّـا
ذِڪْرٌ لِّلْعَـالَمِیـטּْ

*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*

حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه ای:

بسیج دانشجویی که برآیند آینده نگری و دوراندیشی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می باشد، با گذشت حدود سه دهه از حضورش در فضای عمومی دانشگاه ها، امروز به یکی از تشکل های موثر دانشجویی تبدیل شده است. «مشخصه دانشجویی» و «رسالت انقلابی» بسیج دانشجویی، حکایت از اهمیت راهبردی و نقش بنیادین آن در حرکت به سمت «دانشگاه اسلامی» دارد.

*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*
* * * * * * * * * * * * * *

پیامبر(صلی الله علیه آله): هر کسی در کتابی با نوشته ای بر من صلوات بفرستد،
یعنی صلوات را بنویسید، تا نام من در آن کتاب است ملائکه برای او از درگاه حق طلب آمرزش میکنند...
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم..

نويسندگان

۱۲ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

ابوراحج از شیعیان مخلص شهر حله(1) ، سرپرست یکی از حمام های عمومی آن شهر بود، بدین جهت ، بسیاری از مردم او را می شناختند.در آن زمان ، فرماندار حله شخصی ناصبی به نام مرجان صغیر بود. به او گزارش دادند که ابوراجح حلی از بعضی اصحاب منافق رسول خدا (ص ) بدگویی می کند. فرماندار دستور داد او را آوردند.آن قدر زدند که تمام بدنش مجروح گشت و دندان های پیشین ریخت ! همچنین زبانش را بیرون آوردند و با جوالدوز سوراخ کردند و بینی اش ‍ را نیز بریدند و او را با وضع بسیار دلخراشی به عده ای از اوباش سپردند. آنها ریسمان بر گردن او کرده و در کوچه و خیابان های شهر حله می گرداندند! و مردم هم از هر طرف هجوم آورده او را می زدند. به طوری که تمام بدنش مجروح شد، و به قدری از بدنش خون رفت و که دیگر نمی توانست حرکت کند و روی زمین افتاد، نزدیک بود جان تسلیم کند.جریان را به فرماندار اطلاع دادند. وی تصمیم گرفت او را بکشد، ولی جمعی از حاضران گفتند:- او پیرمرد فرتوتی است و به اندازه کافی مجازات شده و خواه ناخواه به زودی می میرد، شما از کشتن او صرف نظر کنید و خون او را به گردن نگیرید!به خاطر اصرار زیاد مردم - در حالی که صورت و زبان ابوراجح به سختی ورم کرده بود - فرماندار او را آزاد کرد.
خویشان او آمدند و نیمه جان وی را به خانه بردند و کسی شک نداشت که او خواهد مرد.اما فردای همان روز، مردم با کمال تعجب دیدند که او ایستاده نماز می خواند و از هر لحاظ سالم است و دندان هایش در جای خود قرار گرفته ، و زخم های بدنش خوب شده و هیچ گونه اثری از آن همه زخم نیست !

  • رهروان ولایت
  • رهروان ولایت