پایگــــاه بسیجـ دانشجویی شــهید نصــــــرالله زاده

دانشگاه آزاد واحد رشت
پایگــــاه بسیجـ دانشجویی شــهید نصــــــرالله زاده

بــِسْم ِاللْـہِ الـرَّحْمـטּِ الرَّحیـمْ
وَإِטּ یَڪُادُ الَّذِیـטּَ ڪَفَـرُو الَیُـزْلِقُـونَڪَ
بِـأَبْصَـارِ هِـمْ لَمَّـا سَمِعُـوا الـذِّڪْرَ
وَیَقُولُوטּَ إِنَّـہُ لَمَجْنُـوטּُُ وَمَـا هُـوَ إِلَّـا
ذِڪْرٌ لِّلْعَـالَمِیـטּْ

*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*

حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه ای:

بسیج دانشجویی که برآیند آینده نگری و دوراندیشی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می باشد، با گذشت حدود سه دهه از حضورش در فضای عمومی دانشگاه ها، امروز به یکی از تشکل های موثر دانشجویی تبدیل شده است. «مشخصه دانشجویی» و «رسالت انقلابی» بسیج دانشجویی، حکایت از اهمیت راهبردی و نقش بنیادین آن در حرکت به سمت «دانشگاه اسلامی» دارد.

*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*
* * * * * * * * * * * * * *

پیامبر(صلی الله علیه آله): هر کسی در کتابی با نوشته ای بر من صلوات بفرستد،
یعنی صلوات را بنویسید، تا نام من در آن کتاب است ملائکه برای او از درگاه حق طلب آمرزش میکنند...
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم..

نويسندگان

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

عرب بیابانى نیازمند وارد مدینه شد و پرسید سخیترین و بخشنده ترین شخص در این شهر کیست ؟

همه امام حسین علیه السلام را نشان دادند.

عرب امام حسین علیه السلام را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن قطعه شعر حاجت خود را مطرح کرد. مضمون قطعه شعرى که وى خواند چنین است :

تا حال هر که به تو امید بسته ناامید برنگشته است ، هر کس حلقه در تو را حرکت داده ، دست خالى از آن در، باز نگشته است .تو بخشنده و مورد اعتمادى و پدرت کشنده مردمان فاسق بود.شما خانواده اگر از اول نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم .

او اشعارش را مى خواند و امام در حال نماز بود. چون از نماز فارغ شد و به خانه برگشت ، به غلامش قنبر فرمود:از اموال حجاز چیزى باقى مانده است ؟

غلام عرض کرد:آرى ، چهار هزار دینار موجود است .

فرمود:آن پولها را بیاور! کسى آمده که از ما به آن سزاوارتر است .

سپس عبایش را از دوش برداشت و پولها را در میان آن ریخت و عبا را پیچید مبادا عرب را شرمنده ببیند، دستش را از شکاف در بیرون آورد و به او داد و این اشعار را سرود:این دینارها را بگیر و بدان که من از تو پوزش مى خواهم و نیز که من بر تو دلسوز و مهربانم .

اگر امروز حق خود در اختیار داشتم بیشتر از این کمک مى کردم ، لکن روزگار با دگرگونیش بر ما جفا کرده ، اکنون دست ما خالى و تنگ است .

امام علیه السلام با این اشعار از او عذرخواهى کرد.

عرب پولها را گرفت و از روى شوق گریه کرد.

امام پرسید: چرا گریستى شاید احسان ما را کم شمردى ؟

گفت : گریه ام براى این است که چگونه این دستهاى بخشنده را خاک در بر مى گیرد و در زیر خاک مى ماند.

منبع: داستانهای بحارالانوار

  • رهروان ولایت

احمد پسر داود مى گوید:همسایه اى داشتم ، به نام على پسر محمد، نقل کرد:

ماهى یک مرتبه از کوفه به زیارت قبر امام حسین علیه السلام مى رفتم ، چون پیر شدم و جسمم ناتوان شد، نتوانستم به زیارت امام بروم . یک بار پاى پیاده به راه افتادم ، پس از چند روز به زیارت قبر مطهر امام مشرف شدم و سلام کردم و دو رکعت نماز زیارت خواندم و خوابیدم . در عالم رؤ یا دیدم امام حسین علیه السلام از قبر بیرون آمد و فرمود:

اى على ! چرا در حق من جفا کردى ؟ در صورتى که تو به من مهربان بودى ؟

عرض کردم :سرورم ! جسمم ضعیف شده و پاهایم توان راه رفتن ندارد و احساس مى کنم عمرم به پایان رسیده است و اکنون که آمده ام چند روز در راه بودم و با سختى بسیار به زیارتت مشرف شدم ، دوست دارم روایتى را که نقل کرده اند از خود شما بشنوم .

حضرت فرمود:بگو کدام است ؟

عرض کردم :روایت کرده اند؛ که فرموده اید:هر کس در حال حیاتش مرا زیارت کند، من او را پس از وفاتش زیارت خواهم کرد؟

امام علیه السلام فرمود:بلى من گفته ام . (افزون بر این ) هرگاه ببینم زوار من گرفتار آتش جهنم است ، او را از آتش جهنم بیرون مى آورم .
منبع : داستانهای بحارالانوار

  • رهروان ولایت

محرم

  • رهروان ولایت