پایگــــاه بسیجـ دانشجویی شــهید نصــــــرالله زاده

دانشگاه آزاد واحد رشت
پایگــــاه بسیجـ دانشجویی شــهید نصــــــرالله زاده

بــِسْم ِاللْـہِ الـرَّحْمـטּِ الرَّحیـمْ
وَإِטּ یَڪُادُ الَّذِیـטּَ ڪَفَـرُو الَیُـزْلِقُـونَڪَ
بِـأَبْصَـارِ هِـمْ لَمَّـا سَمِعُـوا الـذِّڪْرَ
وَیَقُولُوטּَ إِنَّـہُ لَمَجْنُـوטּُُ وَمَـا هُـوَ إِلَّـا
ذِڪْرٌ لِّلْعَـالَمِیـטּْ

*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*

حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه ای:

بسیج دانشجویی که برآیند آینده نگری و دوراندیشی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می باشد، با گذشت حدود سه دهه از حضورش در فضای عمومی دانشگاه ها، امروز به یکی از تشکل های موثر دانشجویی تبدیل شده است. «مشخصه دانشجویی» و «رسالت انقلابی» بسیج دانشجویی، حکایت از اهمیت راهبردی و نقش بنیادین آن در حرکت به سمت «دانشگاه اسلامی» دارد.

*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*
* * * * * * * * * * * * * *

پیامبر(صلی الله علیه آله): هر کسی در کتابی با نوشته ای بر من صلوات بفرستد،
یعنی صلوات را بنویسید، تا نام من در آن کتاب است ملائکه برای او از درگاه حق طلب آمرزش میکنند...
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم..

نويسندگان

ولادت امام زمان (عج)

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ

صاحب زمان

حضرت حجة بن الحسن امام عصر(عج ) در پانزدهم شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجری در شهر سامرا چشم به جهان گشود.حکیمه دختر امام محمد تقی (ع ) نقل می کند که امام حسن عسگری (ع ) مرا خواست و فرمود:- عمه ! امشب نیمه شعبان است ، نزد ما افطار کن ! خداوند در این شب فرخنده حجت خود را به زودی آشکار خواهد کرد.عرض کردم :- مادر نوزاد کیست ؟فرمود:- نرجس .گفتم :- فدایت شوم ! من که اثری از حاملگی در این بانوی گرامی نمی بینم ! فرمود:- مصلحت این است . همان طور که گفتم خواهد شد.وارد خانه شدم . سلام کردم و نشستم . نرجس خاتون آمد، کفش ها را از پایم در آورد و گفت :- بانوی من ! شب بخیر!گفتم :- بانوی من و خاندان ما تویی !گفت :- نه ! من کجا و این مقام بزرگ ؟گفتم :- دخترم ! امشب خداوند فرزندی به تو عنایت می فرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود.تا این سخن را از من شنید در کمال حُجب و حیا نشست . من نماز شام را خواندم و افطار کردم و خوابیدم .نصف شب بیدار شدم و نماز شب را خواندم ، دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل در او اثری نیست ، پس از تعقیب نماز به خواب رفتم .مدتی نگذشت که با اضطراب بیدار شدم ، دیدم نرجس هم بیدار است و نمازش را می خواند، ولی هیچ گونه آثار وضع حمل در او دیده نمی شود، از وعده امام کمی شک به دلم راه یافت .در این هنگام ، امام حسن عسگری (ع ) از محل خود با صدای بلند مرا صدا زد و فرمود: ((لا تعجلی یا عمه فان الامر قد قرب )) ((عمه ! عجله نکن که وقت ولادت نزدیک است .))پس از شنیدن صدای امام (ع ) مشغول خواندن سوره الم سجده و یس ‍ شدم .ناگاه ! نرجس با اضطراب از خواب بیدار شد و برخاست ، من به او نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم ، پرسیدم آیا در خود چیزی احساس می کنی ؟ گفت :- بلی عمه !گفتم :- نگران نباش و قدرت قلب داشته باش ، این همان مژده ای است که به تو دادم .سپس من و نرجس را چند لحظه خواب گرفت . بیدار شدم ، ناگاه ! مشاهده کردم که آن نور دیده متولد شده و با اعضای هفتگانه روی زمین در حال سجده است . او را در آغوش گرفتم ، دیدم از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است .در این هنگام ، امام حسن عسگری (ع ) مرا صدا زد:عمه ! پسرم را نزد من بیاور!من آن مولود را به نزد وی بردم . امام (ع ) او را به سینه چسبانید و زبان خود را به دهان وی گذاشت و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود:- ((تکلم یابُنی )) فرزندم با من حرف بزن .آن نوزاد پاک گفت :- اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد رسول الله . سپس صلواتی به امیرالمؤ منین (ع ) و سایر ائمه تا پدرش امام حسن عسگری (ع ) فرستاد، سپس ساکت شد.امام (ع ) فرمود:- عمه ! او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من بیاور!او را پیش مادرش بردم . سلام کرد و مادرش جواب سلامش را داد! بار دیگر او را نزد پدرش برگردانیدم .
منبع:بحار،ج51،ص311

  • موافقين ۰ مخالفين ۰
  • ۹۲/۰۴/۰۳
  • ۹۳۱ نمايش
  • رهروان ولایت

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی